موسسه مکنزی در پایان سال ۲۰۲۳ انقلاب صنعتی پنجم را یکی از سریعترین وقایع اقتصاد جهان نام گذاشت. بر اساس این گزارش انقلاب صنعتی پنجم از دو سال قبل(۲۰۲۱) جهان را در بر گرفته و سرعت رشد آن چندین برابر انقلابهای صنعتی گذشته است.
سرعت رشد تکنولوژی در جهان بر دنیای کارآفرینی هم سایه انداخته است و بسیاری از کسب و کارها را تحت تاثیر قرار داده است. به گونهای که بسیاری از کارآفرینان برای رشد و تعالی سازمان خود از مدیران موفق به عنوان بازوی اجرایی و رشد کسب و کار کمک میگیرند.
گفته میشود انقلاب صنعتی پنجم یک انقلاب AI (هوش مصنوعی) با پتانسیل محاسبات کوانتومی است که انسان ها و ماشین ها را در محل کار بهم نزدیک میکند. آنچه که اهمیت ویژهای پیدا میکند، مدیریت کسب و کارها در میان این حجم از تغییرات و سرعت بالای تکنولوژی است.
دنیای کسب و کار امروزی به همان سرعتی که تکنولوژی تغییر میکند، در حال تغییر است. تمامی کسب و کارها ناگزیر هستند تا روشها و الگوهای خود را متناسب با تغییرات و تحولات جهانی همکاهنگ کنند. این هماهنگی نیاز به داشتن مدیرانی خلاق و نوآور دارد.
کسب و کارها دیگر نمیتوانند بر پایه مدیریت سنتی فعالیت خود را پیش ببرند. مدیران نوآوران الزام و نیاز ضروری ادامه حیات کسب و کارها در دنیای امروز به شمار میروند. در گذشتههای نه چندان دور یک کارآفرین مدیریت کسب و کار خود را بر عهده میگرفت و افسار تمامی امور را بر دست داشت؛ اما در دنیای امروز ممکن است که یک نفر به عنوان کارآفرین تنها سرمایهگذاری و یا طرح یک کسب و کار را در اختیار داشته و مابقی امور را باید به فرد دیگری واگذار کند.
با این حال شناخت مسیر پرچالش کارآفرینی بسیار مهم و ضروری است. درگام اول باید تفاوتهایی میان وظایف کارآفرینان و مدیران قایل بود. هر مدیری نمیتواند کارآفرین باشد و هر کارآفرینی نمیتواند مدیریت را تمام و کمال انجام دهد. در نتیجه باید وظایف کامل مشخص و سازماندهی شده باشد.
از عمدهترین وظایف کارآفرینان میتوان به ترسیم چشماندازها و جهتدهی سازمانی اشاره کرد. این امر به شکل قابل توجهی در موفقیت سازمانها و توانایی دستیابی به اهداف تاثیرگذار است. ترسیم چشمانداز به معنای تبیین آرمانها و رویاهایی است که کلیه اعضاء تیم باید برای دسترسی به آنها تلاش کنند.
یک مدیر میتواند چشمانداز ترسیم شده توسط کارآفرین را مانند یک کشتی به مقصد برساند. گاهی کارآفرین در یک کسب و کار حضور معنوی دارد و همین موضوع یک نقطه قوت در مسیر رشد و توسعه کسب و کار باشد.
یک مدیر و یک کارآفرین با تمام وجه تمایزها، نقاط مشترک بسیاری هم دارند. برای مثال در بخش چابکی و اتعطافپذیری هر دو باید در سطح بالایی قرار داشته باشند. این انعطافپذیری ممکن است در برابر مشکلات و چالشهای سازمانی و یا دشواریهای محیط کار و حتی عوامل خارجی مانند سیاستهای اقتصادی کشور و… باشد. در نتیجه باید گفت اگر کارآفرینان و مدیران ویژگی انعطافپذیری را نداشته باشند، حل بسیاری از مشکلات درونسازمانی و برونسازمانی بسیار سخت و دشوار میشود.
برای ایجاد انعطافپذیری و چابکی در کسبوکار یک کارآفرین باید، سعی کند رویکردی انتقادی برای ساختار حل مسئله داشته باشد. افکار خود را در دفتری ثبت کند، چالشهایی که با آنها مواجه هست را لیست کرده و حتی نقاط ضعف و موانعی که مانع پیشرفت میشوند را فهرست کند. از خود بپرسد: «چه چیزی را باید یاد بگیرم؟». ایدهها را بنویسد و به آنها جامه عمل بپوشاند. نکته مهم اینکه برای اجراسازی هر کدام از این ایدهها، محدودیت زمانی در نظر بگیرد.
ممکن است در یک سازمان یک نیروی ناکارآمد منجر به اختلاف جدی در درون سازمان شود. در این بخش باید مدیر و کارآفرین هر دو در مورد چالش پیش آمده تصمیم بگیرند. اگر هر دوی آنها دارای روحیه انعطافپذیری نباشند، بیشک مشکل حل نمیشود و هر کس میخواهد تصمیم مختص خود را بگیرد و آن را برای دیگری دیکته کند.
در برخی مواقع انعطافپذیری به معنای تصمیمگیری در مسیر موفقیت هم هست. از آنجایی که تعاریف مختلفی در مورد موفقیت وجود دارد، مدیر و کارآفرین هر دوباید با یک روحیه منعطفتری نسبت به ترسیم مسیر موفقیت و ادامه کسب و کار تصمیم بگیرند.
کسب و کارها با چالشها، سختیها و پستی و بلندیهای بسیاری رو به رو هستند، نمیتوان با یک نظر و با یک تجربه و حتی با علم یک نفر در مورد آن تصمیم گرفت. دنیای امروز دنیای چند بعدی است. مدیر و کارآفرین باید برای رشد کسب و کار خود یک تصمیم چند بعدی بگیرند. در نتیجه داشتن روحیه انعطافپذیر یک مزیت هم برای مدیر و هم برای کارآفرین به شمار میرود.
همچنین کارآفرینان و مدیران باید یک قدرت رهبری داشته باشند تا به یک مدیریت واحد درون سازمانی برسند. این قدرت رهبری یک مزیت و ویژگی مثبت غیرقابل انکار برای کارآفرینان و مدیران به شمار میرود.هرچه قدرت رهبری سازمانی بالاتر باشد، رسیدن به موفقیت آسانتر و حل بحرانها با سهولت انجام میشود.در نتیجه اثربخشی مدیر و کارآفرین در کسب و کار بالاتر میرود.
یک کارآفرین و مدیر اثربخش، باید تیم خود را هدایت کند، یک تیم برای رسیدن به موفقیت نیاز جدی به انگیزه دارد. این انگیزه باید روز به روز در سازمان تقویت شود. اگر کارآفرین و یا مدیر انگیزه کافی را به اعضای سازمان و یا کسب و کار بدهد، بدون شک مانند یک چتر حمایتی عمل میکند. اینجاست که میتوان میزان اثربخشی را اندازه گرفت.با توسعه تیم و مشارکت افراد در بستر کار گروهی، کارآفرینان فرصت بیشتری برای تحقق اهداف و چشم اندازهای پیش رویشان دارند.هدایت سازمان در مسیر رشد و توسعه به معنای توانایی شناسایی فرصتها، ترسیم چشماندازها و اهداف قابل دستیابی و بهینهسازی روابط عمومی در جهت جذب سرمایه و دسترسی به منابع لازم است.
انقلاب صنعتی پنجم یا ۵IR مزایای زیادی را در اختیار مدیران کسب و کارها قرار میدهد تا آنها بتوانند با تجربهای شخصیسازیتر شده در جستجوی کار باشند. بر اساس تخقیقات صورت گرفته در موسسه مکنزی،۳۴درصد از مدیران منابع انسانی به عنوان بخشی از استراتژی خود برای آمادگی آینده کاری، در یادگیری نیروی انسانی و تغییر نیرو سرمایه گذاری برای زیست در انقلاب صنعتی آماده میشوند.
انقلاب صنعتی پنجم همچنین تیمهای منابع انسانی را از بخش عمده مدیریت روزانه خارج میکند. این مسئله به آنها زمان میدهد تا با نیازهای استعدادیابی مطابقت و تناسب داشته باشند و همچنین به آنها اجازه میدهد تا روی رشد و بهره وری سازمان خود تمرکز کنند.